سکوت شبانه هایم همیشه عبور قصه ی تو را تکرار می کند . 

مهدیم: اینجا من هنوز اسیر خیال توام . مرا به اعتبار کدام سپیده به ابتدای شب رها کردی ؟

به امید کدام بهار مرا به ویرانی پاییز سپردی ؟؟؟؟

کلافه کرده ای مرا

چرا همیشه لبخندت

از نوشته های من قشنگ تر است؟


روزها میگذرد

و چه بی رحمانه ساعت ها بی تو بودن را برایم یادآوری میکند

مهربانم 

کاش بودی تا زندگی بدبختی را برایم به اینصورت معنی نمیکرد

من فقیر توام فقیر داشتنت 

خنده های تو صدای تو مهر تو همه وجودت ثروت زندگی ام بود

اکنون که تو را ندارم 

به بزرگ ترین فقر دچارم

در دلم آتشی شعله ور است که خاموشی ندارد

از دریچه نگاه من تو کشف نشده ای بودی 

که خودم دلت را کشف کردم 

و بعد از روزنه های مهربانی هایت به عشقی رسیدم

که ناخوداگاه گوش به فرمان تو میشدم

اما جان دلم

این انصاف نبود مرا ترک کردی 

و مجبورم کردی به جدایی

مرا تنها گذاشتی بین آدم هایی که هیچ کدام تو نمی شوند و تو نیستند

و من از این زندگی بی تو میترسم


 

بیا تمامش کنیم….

 

همه چیز را….

 

که نه من سد راه تو باشم و نه تو مجبور به ماندن….

 

نگران نباش….

 

قول میدهم کسی جای تو را نمیگیرد…

 

اما فراموشم کن…

 

بخند… تو که مقصر نبودی…

 

من این بازی را شروع کردم… خودم هم تمامش میکنم…

 

میدانی؟؟؟؟؟؟؟؟

 

گاهی نرسیدن زیباترین پایان یک عاشقانه است….

 

بیا به هم نرسیم…!!!!!♥


 

گذشت ، آن روزهای طلائی

 

آن روزهای شاد ، آن روزهایی که تنها دغدغه ما دوری چند

ساعته از هم بود، آن روزهایی که با همدیگر تا طلوع صبح

صحبتها میکردیم ، آن روزهایی که سر مسائل کوچک دعوا

میکردیم و آن روزهایی برای دیدن هم ساعتها به ساعت خیره

میشدیم تا لحظه دیدارمان برسد. آره آن روزها گذشت.

 

و روزهای تازه ای جایگزین لحظات شیرین و بی نظیر شدند ،

روزهایی که دیگر نه رمق دیدن ساعت را دارم و نه بهانه ای تا

طلوع خورشید بیدار ماندن.

 

 

تنها ماندم ، در میان این تنگنای احساسات نابود کننده پاییزی 

،تنها ماندم و هر لحظه در باتلاقی درونش افتاده ام پائین تر

میروم و نه دستی برای نجات و نه کسی برای شنیدن صدای

کمک.در پیچ و خم درگیری در این باتلاق یک چیز دلم را خوش

کرده و آن داشتن امید برای شنیدن صدای کمک من توسط تو

است. هه، میدانم حتی این امید هم یکی از احساسات

نابودکننده پاییزی است و من چه دلخوش کرده ام به شنیدن

صدایم.

 

حالا چند روز است که دلتنگم حتی برای خوابت.

 


برای تو زندگی میکنم ، به عشق تو زنده هستم ، اگر نباشی دیگر نیستم تویی که بودنت به من همه چیز میدهد، هر جا بروی دلم به دنبال تو میرود. عشق تو ، حضور تو، به من نفس میدهد هوای بودنت این دیگر اولین و آخرین بار است که دل بستم ، نه به انتظار شکستم ، نه منتظر کسی دیگر هستم تو در قلبمی و تنها نیستی ، تو مال منی و همه زندگی ام هستی. همین که احساس کنم تو را دارم ، قلبم تند تند میتپد ، به عشق تو میگذرد روزهای زندگی ام.
دیشب چشمهایم را بر هم گذاشتم و آرزویی در دل کردم. آرزویی هرچند بچه گانه، هرچند از روی دل، هرچند میدانم به آرزویم نمیرسم، ولی حتی اگر به آرزویم نرسم، من تا آرزوها و هرجا که درهارا باز کنی با تو هستم و خواهم بود. هرگز تو را فراموش نخواهم کرد، حتی اگر فاصله ها باعث دوری دیده ها گردد. همیشه در دلم خواهی ماند، جایی که جای هیچکس نیست بجز تو ، و هیچ کس نمی تواند جای تو را در دلم بگیرد. نگاه معصومت در یاد من همیشه جاودان است، برای همیشه
‏ همه ما یک نفر را داریم که نداریمش می‌دانید چه می‌گویم ؟ دوستش داریم و با قلبمان می‌خواهیم کنارش باشیم . به یادش بیدار می‌شویم و شب ، قبل از خواب ، به او فکر می‌کنیم . برایش ستاره ستاره دلخوشی آرزو می‌کنیم و دوست داریم سبد دلتنگی‌هایش همیشه خالی از دیگران و پر از ما باشد . یک نفر که می‌خواهیم دنیا خالی شود اما خودش باشد کنار ما و بی حوصلگی های‌مان . این یک نفر همانی است که با ما ولی بی ماست
سلامتی اونےکه ‌نفهمید چقدعاشقشم‌ سلامتی‌کسےکه ‌‌فکر کرد همه چی‌ بازیه سلامتی کسی ‌که ‌‌گفت میمونم ولی رفت سلامتـی دروغاش کـه داغونم ‌کرد سلامتےدل سنگش کـه ‌منــو له کـرد سلامتی اونی که شب وروز اسم من اززبونش نمیفتاد وسلامتی اونی که یه روز خودم ازقلبش افتادم سلامتی اونی که شب روز بهش فکرمیکنم واون به خوشبختیاش فکر میکنه وهرزگاهی یادی ازم میکنه که ببینه ازعشقش مردم یازنده ام مهدیم من هنوز متاسفانه نفس میکشم ولی.

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان دیالکتیک تنهایی تاریخ ملت های جهان خردسرای فردوسی گیلان پخش زنده فوتبال و بازی انفجار wadegdoub7 Netz استخر بانوان فارسی ندای درون